۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

کوچها را گلباران کنید

شادي را به كوچه هاي زندگي برگردانيم . با محبت به در خانه ي همسايه زنيم و اشكها را از چشمان پر نور دخترك همسايه كه از دوري بابا مي نالد پاك كنيم . در كوچه هاي زندگي گلهاي اميد بكاريم و با دستان پر محبت خود به آنها آب دهيم تا به شكوفه نشتنشان را با چشم دل ببينيم همان گونه كه علي با وجود مظلوميتش از همسايه اش دريغ نكرد ........

وما،بله ماكه ادعاميكنيم شيعه ي اوهستيم نيزبايد اگرمثل اونميتوانيم باشيم به اندازه ي قطره اي در درياي معرفت او بايد او و راه و رسم زندگيش را بشناسيم و درك كنيم كه همه پاكي بود و صفا .
وقتي كوچه هاي خلوت و تاريك به كوچه هاي پر مهر و آباد تبديل مي شود كه با پاي دل به ديدار همسايه بروي و آنگه كه دست نوازشت را بر سر طفلكي زيبا ميكشي تا دلش را شاد كني نه با پول و مقام كه با مهر و لطف خود او را مجذوب محبت مي كني و به او مي گويي :
تو نيزساز كن نغمه ي باهم بودن را بدون اينكه در نظر بگيري كه ازكجايي وچه رنگ ومسلك وآييني داري .
به اميد آن روز كه همه ي پيروان اديان الهي دست به دست هم دهند و بدون نگاه كردن به رنگ پوست و دلبستگي به جا و مكان خود و فقط با تكيه بر او كه تنهاست و آورنده ي همه ي خوبيهاي عالم و آورنده ي همه پيامبران ، كوچه هاي پر ز سكوت و ظلم را به كوچه هاي مهر و وفا تبديل كنند .

خدایا تو را می پرستم و تنها تو را دوست
دارم خدایا به من قدرتی عطا کن که
بتوانم آن باشم که تو می خواهی .
خدایا تو را در بی کسیهایم به چشم دل
نظاره گر بوده ام ، چگونه باید تو را بخوانم؟
خود نمی دانم.
خدایا این تویی که همه ی وجودم را به
تو تقدیم می کنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر