۱۳۸۸ تیر ۲۰, شنبه

امشب آهسته بیرون میام از خانه

روح آزرده‌‌ام را به دنبال تا كه تسكین بگیرد مگر با ترانه
روح شلاق خورده ولی باز سركش
روح تا بی نهایت فقط خودسرانه
كیستی تو؟ كه این گونه با تو صبورم
گرچه باشد به دست تو هم تازیانه
با خودم هم نمی‌سازم از بس لجوجم
با تو اما تهی می‌شوم از بهانه
من نمی‌دانم آیا فقط من چنینم ؟
یا تو هم مثل من عاشقی، شاعرانه
نه! چه گفتم؟! تو خود ذوق شعری، درختی
من كی‌ام؟ مثل آغاز، مثل جوانه
حال و روز من و غم بدون تو این است:
تكه‌‌ای چوب، در معرض موریانه
بی صدای تو یك لحظه آرامشم نیست
با تو سرشار آرامشم جاودانه
تو همان شعر نابی كه از شاعر خویش
كاملا برتری، مثل گل از جوانه
باورت می‌شود؟ دائما در سماع است
نام تو در غزل‌های من غمگنانه
هیچ كس كوچه را زیر گامش ندارد
كوچه خالی است از پرسه‌‌های شبانه
باید از این هوای ملایم بنوشم
بعد برگردم آرام و عاشق به خانه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر