۱۳۸۸ مرداد ۲, جمعه

تقویم

تقویم را ورق زده ام .... تا به تو رسید
در فصل های گرم تماشا به تو رسید
می خواستم بدون تو از خویش بگذرم
پایان این قدم زدن اما ... به تو رسید
بحث دوباره بین من و بین شعرها
با حرف های رو به درازا به تو رسید
از تو سکوت تلخ همیشه نصیب من
از من همیشه صبر و مدارا به تو رسید
شعرم تمام می شود،این بار هم غزل !
مثل همیشه موقع امضاء به تو رسید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر