۱۳۸۸ تیر ۲۰, شنبه

مرا صدا بزنید

اگرچه مست شرابم مرا صدا بزنید
اگرچه پرتب و تابم مرا صدا بزنید
مرا رها بکنید از این اسارت تلخ
من از سلاله آبم مرا صدا بزنید
در این کویر منم سپرده تن به زمین
نداده دل به سرابم مرا صدا بزنید
نشسته ام به کویری که پرزبی برگیست
اگر چه خشک و خرابم مرا صدا بزنید
اگرچه تیره و تارم اگر چه بی نورم
نشسته ام که بتابم مرا صدا بزنید
تمام شب گشتم به جستجوی شفق
پی سپیده نابم مرا صدا بزنید
تمام چلچله ها ز خانه ام رفتند
مرا که رفته به خوابم مرا صدا بزنید
سکوت خواهم کرد صبور خواهم بود
اگرچه پرتب و تابم مرا صدا بزنید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر