۱۳۸۸ مرداد ۱۵, پنجشنبه

عشق تو

ای در حرمت ما را ، دیدی و تو پرسیدی احوال دل مارا با عشق تو فهمیدی

زان یار سیه چشمم آید خبری سویم سر مست شوم جانا ، دیوانه ی آن رویم

با دیدن تو گشتم بازنده هر عالم یا نه شدم یکبار ، دارنده هر عالم

تا چند سخن گفتن از عشق خطا باشد؟ تا کی در این گلزار ، رفتن به فنا باشد

در من بنگر بینی خود را و نبینی کس غیر از تو نمی خواهم ، عشق تو برایم بس

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر