خستم از لبخند اجباري
خسته از حرفاي تكراري
خسته از خواب فراموشي
زندگي با وهم بيداري
اين همه عشقهاي كوتاه
اين تحملهاي طولاني
سرگذشت بيسرانجام
گمشدن تو فصل طوفاني
حقيقت پيش رومون بود
ولي باور نميكرديم
همين امروز روشن هم
پي خورشيد ميگرديم
نشستيم روبروي هم
تو چشمامون نگاهي نيست
نه با ديدن نه با گفتن
به قلب لحظه راهي نيست
من و تو گمشديم انگار
تو اين دنياي وارونه
كه درياشم پر از حسرت
هميشه فكر بارونه
سراغ عشق رو ميگيريم
تو اشك گريه آخر
تو درياي ترك خورده
ميون موج خاكستر
خسته از حرفاي تكراري
خسته از خواب فراموشي
زندگي با وهم بيداري
اين همه عشقهاي كوتاه
اين تحملهاي طولاني
سرگذشت بيسرانجام
گمشدن تو فصل طوفاني
حقيقت پيش رومون بود
ولي باور نميكرديم
همين امروز روشن هم
پي خورشيد ميگرديم
نشستيم روبروي هم
تو چشمامون نگاهي نيست
نه با ديدن نه با گفتن
به قلب لحظه راهي نيست
من و تو گمشديم انگار
تو اين دنياي وارونه
كه درياشم پر از حسرت
هميشه فكر بارونه
سراغ عشق رو ميگيريم
تو اشك گريه آخر
تو درياي ترك خورده
ميون موج خاكستر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر